حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌺🌺🌺🌺🌺
🌺🌺🌺🌺
🌺🌺🌺
🌺🌺
🌺
#خانواده_اخلاقی
🍀خوشبختی از نگاه یک روان شناس:
🍃خوشبختی خود بخود به وجود نمی آید،
رسیدن به خوشبختی فرآیندی فعال است که نیازمند تلاش است.
افکار غلط را کنار بگذارید،
به اضطراب ها غلبه کنید،
علاقه ها را شناسایی کنید،
وارد یک رابطه معنادار با یک انسان دوست داشتنی شوید..
فراموش نکنیم انسانها خود به خود خوشبخت نمی شوند،
تلاش کنید
تلاش کنید
و باز هم تلاش کنید…
#آلبرت_الیس
#آداب_زندگی_با_خانواده_اخلاقی
حلقه ی بندگی
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌺🌺🌺🌺🌺
🌺🌺🌺🌺
🌺🌺🌺
🌺🌺
🌺
#خانواده_اخلاقی
اگه آرامش برات مهمه؛
1 هر چیزی رو استوری نکن!
2 هر چیزی رو پست نکن!
3 هر حرفی رو نزن!
4 هر کاری رو نکن!
5 با هر کسی معاشرت نکن!
6 هر جایی نرو!
7 به هر کسی بیشتر از لیاقتش ارزش نده!
8 بی اندازه محبت نکن!
9 هر کسی رو دوست خودت ندون!
10 حریم های زندگیتو مشخص نگه دار،
11 تعدادِ آدمای دور و برت مهم نیست، کیفیتشون مهمه!
#آداب_زندگی_با_خانواده_اخلاق
حلقه ی بندگی
⚡️🌱⚡️🌱⚡️🌱⚡️🌱⚡️
#داستان_آموزنده
🔆به به عجب پاسخى !
💥روزى حضرت سليمان بن داود (ع ) همراه اطرافيان ، با شكوه و سلام و صلوات عبور مى كرد، در حالى كه پرندگان بر او سايه افكنده بودند و جن و انس در دو طرف او صف كشيده بودند.
💥در اين حال كه عبور مى كرد به عابدى از عابدهاى بن اسرائيل رسيد، عابد به او عرض كرد: سوگند به خدا، خداوند، حكومت بسيار وسيع و بزرگى به تو عنايت فرموده است .
سليمان (ع ) در پاسخ او فرمود:
💥يك تسبيح در نامه عمل مؤمن بهتر است از آنچه كه به پسر داود (سليمان ) داده شده است ، چرا كه تمام اين مال و منال مى روند و نابود مى شوند ولى آن يكبار تسبيح باقى مى ماند براستى بايد گفت :
💥به به ، عجب پاسخ بجائى حضرت سليمان داد، و براستى به به ، به قول حافظ:
پيش صاحب نظران ملك سليمان باد است
بلكه آنست سليمان كه زملك آزاد است
آنكه گويند كه بر آب نهاده است جهان
مشنو اى خواجه كه بنياد جهان بر باد است
ملك بغداد زمرگ خلفا مى گريد
ورنه اين شط روان چيست كه در بغداد است
📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهارد
#باذکرصلوات
حلقه ی بندگی
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#سرداری_که_کارش_گیر_مادرش_بود!!
🌷همیشه کارش خفه کردن دوشکای دشمن بود اما شهید نمیشد. بعد از اینکه دستش قطع شده بود. یک روز مادرم داشت نماز میخواند. من و هاشم به ایشان «ننه» میگفتیم. هاشم به ننهام گفت: ما داریم جانمان را قسطی به خدا میدهیم، بعد این مجروحیتهای من هر کدامشان یک شهادت هست. مادرم گفت که هر چی خدا بخواهد همان میشود، زیاد فکر نکن. هاشم گفت: مادر تو رو به قبله نشستهای. بگو خدایا من از هاشم راضی هستم، تو هم راضی باش. مادرم هم گفت خدایا من از هاشم راضی هستم، تو هم راضی باش. تا این….
🌷تا این جمله را مادر گفت؛ هاشم یک پشتک زد و کف پای مادرم را بوسید. گفت این دفعه دیگر تمام است. واقعاً هم همان شد. یعنی تا رضایت مادرم را گرفت ۱۰ روز نشد و شهید شد. هاشم اصلاً عادتت نداشت خداحافظی کند و از زیر قرآن رد شود، اما اینبار ساکش را گذاشت روی کولش و چند قدم که رفت، برگشت عقب نگاه کرد و دستش را به علامت خداحافظی تکان داد و رفت. همان عملیات هم شهید شد. کارش گیر مادر بود و رضایت مادر را گرفت و شهید شد. حالا اگر آدم میخواهد به جایی برسد، دعای مادر پشت سرش باشد خیلی عالی است.
🌹خاطره ای به یاد جانباز شهید سردار هاشم کلهر
#راوی: رزمنده دلاور محمدعلی کلهر برادر گرامی شهید
منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
#باذکرصلوات
حلقهی بندگی
پدر و مادرم به فدایش … !
🔰 آیت الله بهجت (ره):
▫️ حضرت معصومه علیهاالسّلام از قبیل امامزادههای مطلق نیست که هنگام زیارت او زیارت نامه ی مطلق امام زادهها خوانده شود، بلکه زیارت مخصوص به خود دارد؛ زیرا در روایت است:
📜 «مَنْ زارَها وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّهُ.»
📃 هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب میگردد.
▫️ خیلی کلمه ی بزرگی است! نقل شده که روزی حضرت امام موسی کاظم علیه السّلام در مدینه، در خانه تشریف نداشتند، شخصی آمد که سؤالی از آن حضرت بنماید، حضرت معصومه علیهاالسّلام که در سنّ کودکی بودند و در خانه تشریف داشتند، میفرمایند:
🔸 آن حضرت تشریف ندارند، چه کار دارید؟
▫️ آن شخص عرض کرد:
🔹 مسأله ای دارم.
▫️ میفرماید:
🔸 بنویس.
▫️ مینویسد. ایشان پاسخ آن را میدهد؛ بعد که حضرت امام کاظم علیه السّلام به خانه بر میگردد، مادرش جریان را به آن حضرت عرض میکند، حضرت میفرماید:
📜 «بِأَبِی هِیَ وَ أُمِّی، حَکَمَتْ بِما حَکَمَ اللّهُ!»
🔶 پدر و مادرم به فدایش، به آن چه خداوند حکم فرموده، حکم نموده است.
▫️ اینها افراد عادی نبوده اند، خدا میداند این خاندان چه شخصیّتهایی بودهاند، این همه کرامات برای ایشان ذکر کردهاند، پس چه میگویند کسانی که این مطالب را دربارهی خود حضرت رسول صلّی اللّه علیه وآله وسلّم هم خرافات میدانند! یا آن کس که نعوذباللّه میگوید:
🔹 «عَصایَ خَیْرٌ مِنْ مُحَمَّدٍ!»
عصای من بهتر از محمّد صلّی اللّه علیه وآله وسلّم است.
▫️ و یا آن پاسبانی که کنار ضریح حضرت رسول صلّی اللّه علیه وآله وسلّم ایستاده و میگوید:
🔹 به جای ضریح، دست مرا ببوس!
⬅️ در محضر بهجت، جلد دوم، نکته ۲۰۰
🏷 #امام_موسی_کاظم_علیه_السلام #حضرت_معصومه سلام الله علیها
#آیت_الله_بهجت ره #حق_الناس
#باذکرصلوات
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
آرامش نه عاشق بودن است..
نه گرفتن دستی که محرمت نیست!
نه حرف های عاشقانه و قربان صدقه های چند ثانیه ای…!
آرامش؛ حضور خداست، وقتی در اوج نبودن ها
نابودت نمیکند…!
وقتی ناگفته هایت را بی آنکه بگویی میفهمد…
وقتی نیاز نیست برای بودنش التماس کنی..
غرورت را تا مرز نابودی پیش ببری..
وقتی مطمئن باشی با او..
هرگز…
تنها…
نخواهی بود …!
آرامش یعنی همین.
تو بی هیچ قید و شرطی خدا را داری….!!
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
دلم از آمدنت شکر خدا با خبر است
شیعه از شوق نگر چونکه به حال دگر است
هر که یک ذرّه ای از مهر تو دارد به دلش
این زمان حاصل او باغ و بهار و ثمر است
سالیانیست ز غم هجر و فراق حیرانیم
نوبت فصل بهار است گلستان به بر است
خوش بر ان دل که به شوقِ تو دراین سینه تپد
شوق دیدار تو بر کعبه ز پا تا به سر است
عن قریب است بیاید خبرِ مژده ی تو
دوستان را بنوازید دلی در سفر است
دست توبه به سر و روی خود افزون بکشید
هر که را شوق نگاری و حالی دگر است
همچو حرّی ز گنه توبه کن ای نادم ما
که به محشر گذرت سخت و هم پر خطر است
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
️🧕🏻حجـــــاب و عفــــاف🧕🏻 .
┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈
「⃢🦋➺ @hejab_o_efaf
.┈┉┅━❀🌺❀━┅┉┈
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
🦋این متن بسیـار زیــبا
ارزش هزار بار خواندن رو داره 🌺 🍃
🦋خداوند نمیپرسد چه ماشینی سوار می شدید
بلکه میپرسد چند پیاده را سوار کردید؟
🦋خداوند نمیپرسد مساحت منزلتان چقدر بوده
بلکه میپرسد .در آن خانه به چند نفر خوش آمد گفتید
🦋خداوند نمیپرسد .در کمد خود چه لباسهایی داشتید
بلکه میپرسد به چند نفر لباس پوشاندید .
🦋خداوند نمیپرسد .بیشترین حقوق دریافتی شما چقدر بوده است،
بلکه میپرسد برای بدست آوردن آن چقدرشخصیت خود را کنترل دادید .
🦋خداوند نمیپرسد .عنوان شغلی شما چه بود ، بلکه می پرسد
چقدر سعی کردید با بیشترین توانتان بهترین کار را انجام دهید .
🦋خداوند نمیپرسد .که در همسایگی چه کسی زندگی می کردید،
بلکه می پرسد چه رفتاری با همسایگانتان داشتید .
🦋خداوند نمیپرسد .چند دوست داشتید، بلکه میپرسد با
دوستانتان چگونه رفتار کردید .
در مورد رنگ پوستتان نمیپرسد ، بلکه
از شخصیت شما سئوال می کند 🌺 🍃
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
حلقه ی بندگی
✨﷽✨
🌷 15 توصیه حاج آقا دولابی برای سبک زندگی
1. هر وقت در زندگیات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.
2. زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.
3. اگر غلام خانهزادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.
4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.
5. موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.
6. اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.
7. تربت، دفع بلا میکند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت میشود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور میکند.
8. هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصهدار که میشوید، گویا بدنتان چین میخورد و استغفار که میکنید، این چین ها باز می شود.
9. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.
10. با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.
11. خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.
12. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.
13. ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دههی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله
14. دل های مؤمنین که به هم وصل میشود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است…شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند.”
15. هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند.
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
زنی مشغول درست کردن تخم مرغ برای صبحانه بود.
ناگهان شوهرش سراسیمه وارد آشپزخانه شد و داد زد :
مواظب باش ، مواظب باش ، یه کم بیشتر کره توش
بریز…. وای خدای من ، خیلی زیاد درست کردی …حالا برش
گردون … زود باش
باید بیشتر کره بریزی … وای خدای من از کجا باید کره
بیشتر بیاریم ؟؟ دارن میسوزن مواظب باش ، گفتم مواظب
باش ! هیچ وقت موقع غذا پختن به حرفهای من گوش
نمیکنی … هیچ وقت!! برشون گردون ! زود باش !
دیوونه شدی ؟؟؟؟ عقلتو از دست دادی ؟؟؟ یادت رفته
بهشون نمک بزنی … نمک بزن … نمک …
زن به او زل زده و ناگهان گفت : خدای بزرگ چه اتفاقی
برات افتاده ؟! فکر میکنی من بلد نیستم یه تخم مرغ ساده
درست کنم؟
شوهر به آرامی گفت : فقط میخواستم بدونی وقتی دارم
رانندگی میکنم، چه بلائی سر من میاری
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
من دختر روزای تنهایی ، با هر عذاب تازه جنگیدم
از غصه ی فردا نگو با من ، روزای از این بدترم دیدم
تا مرز وحشت تا جنون رفتم از ترس دیوونه شدن کم نیست
تو اومدی و من به غیر از تو چیزی به جز تصویر یادم نیست
تو اومد تا فکر روزای ، تلخ گذشته از سرم وا شه
من ضربه خوردم تا قوی تر شم ، فردای من میتونه زیبا شه
تو اومد تا فکر روزای ، تلخ گذشته از سرم وا شه
من ضربه خوردم تا قوی تر شم ، فردای من میتونه زیبا شه
هر اتفاقی که برام افتاد ، شاید دلیل محکمی داره
وقتی ورق برگرده میبینی ، این زندگی به من بدهکاره
این زندگی به من بدهکاره
باید منو باور کنی تا عشق سقف امید و آرزو باشه
با مرهم دست تو میتونه ، زخم عمیق من مداوا شه
باید منو باور کنی تا عشق سقف امید و آرزو باشه
با مرهم دست تو میتونه ، زخم عمیق من مداوا شه.
😭😭😭😭😭😭🙏🙏🙏🙏😭😭😭😭😭😭
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
حلقه ی بندگی
? ✨ ?
✨
?
#حجاب ?
#چادرانه?
بہخانممامیگہبقچہ ?
حاج آقای کافے نقل مے ڪردند✨
? ?ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ ﻗﻢ ? ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻧﺒﻮﺩ،
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﺎے ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺭﻭ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﺪﯾﻢ ?
یہ ﺧﺎﻧﻤے ﻫﻢ ﺟﻠﻮے ﻣﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ،??♀
ﺍﻭﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻫﻢ ڪہ ﺭﻭسرے ﺳﺮﺷﻮﻥ نمے ڪرﺩﻥ ! ?
هے ﺩقیقہ ﺍے یڪباﺭ ﻣﻮﻫﺎﺷﻮ تڪوﻥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺳﺮﺷﻮ
ﺗڪﻮﻥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﻮﻫﺎﺵ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﺗﻮ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻦ . ?
هے ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻣﯿﻨﺸﺴﺖ، ﻫے ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ڪرد. ? ?♀
ﻣے ﺧﻮﺍﺳﺖ یہ ﺟﻮﺭے ﺟﻠﺐ ﺗﻮجہ ﻋﻤﻮمے ڪنہ ?
ﺑﺮﮔﺸﺖ، یہ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻧﮕﺎﻩ ڪرﺩ بہ ﻣﻨﻮ ﺧﺎﻧﻤﻢ ڪہ ڪنار
ﺩﺳﺖ ﻣﻦ نشستہ ( ﺧﺐ ﭼﺎﺩﺭ ﺳﺮﺵ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭘﻮشیہ ﻫﻢ
ﺯﺩھ ﺑﻮﺩ بہ ﺻﻮﺭﺗﺶ) ? ?
ﮔﻔﺖ : ?ﺁﻗﺎ ﺍﻭﻥ بقچہ چیہ ﮔﺬﺍشتے ڪناﺭﺕ؟ ?
ﺑﺮﺩﺍﺭ یڪے بشینہ.
ﻧﮕﺎھ ڪرﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ بہ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺎ میگہ بقچہ! ?
ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺎﺳﺖ . ?
ﮔﻔﺖ : ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭے ﭘﯿﭽﯿﺪﯾﺶ؟
همہ ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ. ?
ﮔﻔﺘﻢ : ﺧﺪﺍﯾﺎ ڪمڪمون ڪن ﻧﺬﺍﺭ مضحڪہ ﺍﯾﻨﺎ ﺑﺸﯿﻢ … ?
ﯾﻬﻮ یہ ﭼﯿﺰﯼ بہ ﺫﻫﻨﻢ ﺭﺳﯿﺪ. ?
ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻔﺘﻢ : ?ﺁﻗﺎے ﺭﺍﻧﻨﺪھ!
ﺯﺩ ﺭﻭ ﺗﺮﻣﺰ . ?
ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﯾﻦ چیہ ﺑﻐﻞ ﻣﺎﺷﯿﻨﺖ ❓
ﮔﻔﺖ : ﺁﻗﺎﺟﻮﻥ، ﻣﺎشینہ !?
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﻢ ﻧﺪﯾﺪے ﺗﻮ، ﺁﺧﻮﻧﺪ؟ ! ? ?
ﮔﻔﺘﻢ : ﭼﺮﺍ؟ ! ﺩﯾﺪﻡ .
ﻭلے ﺍﯾﻦ چیہ ﺭﻭﺵ ڪشیدن؟ ?
ﮔﻔﺖ : ﭼﺎﺩﺭھ ﺭﻭﺵ ڪشیدن ﺩﯾﮕﻪ! ?
ﮔﻔﺘﻢ : ﺧﺐ، ﭼﺮﺍ ﭼﺎﺩﺭ ﺭﻭﺵ ڪشیدھ؟
ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺎ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﮔﺎﺯ ﻭ ﺗﺮﻣﺰ ڪنم ، چہ مے ﺩﻭﻧﻢ !? ڪشیدن ڪسے ،
ﺧﻂ ﻧﻨﺪﺍزھ ﺭﻭش … ?
ﮔﻔﺘﻢ : ﺧﺐ، ﭼﺮﺍ ﺷﻤﺎ نمے ڪشے ﺭﻭ ﻣﺎﺷﯿﻨﺖ؟
ﮔﻔﺖ ﺣﺎجے ﺟﻮﻥ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﻮ ﺭﻭ ﻗﺮﺁﻥ . ?
ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻋﻤﻮمیہ!?
کسے ﭼﺎﺩﺭ ﺭﻭﺵ ﻧﻤﯽ ڪشہ!
ﺍﻭﻥ ﺧﺼﻮصیہ ﺭﻭﺵ ﭼﺎﺩﺭ ڪشیدن❗️
“ﻣﻨﻢ ﺯﺩﻡ ﺭﻭ ﺷﻮﻧﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺍﯾﻦ ﺯنہ ﮔﻔﺘﻢ??♂: ﺍﯾﻦ
ﺧﺼﻮصیہ، ﻣﺎ ﺭﻭﺵ ﭼﺎﺩﺭ ڪشیدیم ☺️? ?