حلقه ی بندگی

  • خانه 

حلقه ی بندگی

29 آبان 1401 توسط زهرا غرنی

‍ 📚 #حکایتی‌بسیارزیباوخواندنی

زنی مشغول درست کردن تخم مرغ برای صبحانه بود.

ناگهان شوهرش سراسیمه وارد آشپزخانه شد و داد زد :

مواظب باش ، مواظب باش ، یه کم بیشتر کره توش

بریز…. وای خدای من ، خیلی زیاد درست کردی …حالا برش

گردون … زود باش

باید بیشتر کره بریزی … وای خدای من از کجا باید کره

بیشتر بیاریم ؟؟ دارن می‌سوزن مواظب باش ، گفتم مواظب

باش ! هیچ وقت موقع غذا پختن به حرفهای من گوش

نمی‌کنی … هیچ وقت!! برشون گردون ! زود باش !

دیوونه شدی ؟؟؟؟ عقلتو از دست دادی ؟؟؟ یادت رفته

بهشون نمک بزنی … نمک بزن … نمک …

زن به او زل زده و ناگهان گفت : خدای بزرگ چه اتفاقی

برات افتاده ؟! فکر می‌کنی من بلد نیستم یه تخم مرغ ساده

درست کنم؟

شوهر به آرامی گفت : فقط می‌خواستم بدونی وقتی دارم

رانندگی می‌کنم، چه بلائی سر من میاری

═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

حلقه ی بندگی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس